سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در یکى از عیدها فرمود : ] این عید کسى است که خدا روزه‏اش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند روز عید است . [نهج البلاغه]
باران یعنی تو بر میگردی
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
ناهار با خدا!

سید مسیح نصر الله :: دوشنبه 86/4/11 ساعت 5:43 صبح

 

روزی روزگاری پسربچه ای بود که دلش می خواست خدا را ببیند. او می دانست که سفر به جایی که خدا زندگی می کند، طولانی است، بنابراین چمدانش را بست و سفرش را شروع کرد.
حدود سه منزل را رد کرد و به پیرزنی رسید که توی پارک نشسته و به کبوترها زل زده بود. پسرک کنار پیرزن نشست و چمدانش را باز کرد. می خواست به پیرزن نوشابه بدهد که متوجه شد پیرزن گرسنه است و به او غذا داد. پیرزن با امتنان آن راقبول کرد و به پسرک لبخند زد. لبخند پیرزن به قدری قشنگ بود که پسرک دلش خواست دوباره آن را ببیند و به او یک نوشابه تعارف کرد. پیرزن دوباره لبخند زد. دل پسرک از شادی لبریز شد!
تمام بعدازظهر را دو نفری آنجا نشستند، چیز خوردند و لبخند زدند، ولی حتی یک کلمه هم با هم حرف نزدند.
هوا داشت تاریک می شد و پسرک می دید که چقدر خسته شده است. از جا بلند شد که برود، ولی هنوز چند قدمی نرفته بود که برگشت و پیرزن را محکم بغل کرد.
پیرزن قشنگ ترین لبخندش را به او هدیه داد.
وقتی پسرک در خانه اش را باز کرد، مادرش از اینکه او را اینقدر خوشحال می دید تعجب کرد و پرسید:
ـ امروز چه کردی که اینقدر خوشحالی؟
پسرک جواب داد:
ـ با خدا ناهار خوردم!
و قبل از آن که مادرش بتواند سؤالی بکند، گفت:
ـ می دانی؟ او قشنگ ترین لبخندی را دارد که من به عمرم دیده ام!

در این فاصله پیرزن هم که صورتش از شادی برق می زد، به خانه اش برگشت. پسرش از دیدن شادی و آرامش در چهره مادر حیرت کرد و پرسید:
ـ امروز چه کردی که اینقدر خوشحالی؟
پیرزن جواب داد:
ـ با خدا ناهار خوردم.
و قبل از آنکه پسرش بتواند سؤالی کند، گفت:
ـ می دانی؟ او خیلی جوان تر از آن است که فکر می کردم!


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دوباره سلام
ومن انتم؟
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
باران یعنی تو بر میگردی
سید مسیح نصر الله
Link to Us!

باران یعنی تو بر میگردی

Hit
مجوع بازدیدها: 112274 بازدید

امروز: 26 بازدید

دیروز: 10 بازدید

Day Links
دلگویه های برادرم [156]
تحلیل [69]
جنجال [138]
طلبه ای از نسل سوم [101]
[آرشیو(4)]


Archive


قبل از این
باحالترین مطالب هم گریه هم خنده
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
نیمه اول تیر 86
تابستان 1386

LOGO LISTS


In yahoo

یــــاهـو

My music

Submit mail